سلام به تویی که قلبت با قلبم همسایه شده

سلام فرشته کوچولوی من ،سلام همه وجودم

خوبی دخمل نازم؟؟عزیز دلم دیروز با بابا علیرضا جون رفتیم سونوگرافیکی تا از حال و روز پرنسس نازمون باخبر بشیم ،مامانی این روزا هوا خیلی خیلی گرمه و از اونجایی که مامان خیلی گرمایی و من و شما با هم، هم نفس شدیم ،مامان بیشتر از قبل گرمش میشه،ولی فدای اون نفسات بشم ،اشکالی نداره ،وقتی میبینم که نفسات به نفس مامان بستست ،بیشتر ،لذت میبرم تا سختی

خلاصه که توی این گرما رفتیم و کلی معطل شدیم ،تازه به خاطر شلوغی ،به بابا علیرضا هم اجاز ه ندادن که بیاد و دخملشو ببینه، عزیزم این بار از خانم دکتر خواستم که همه بدن کوچولوتو بهم نشون بده ،وای که چه لذتی داره ،وای که چقدر هیجان داشتم ،قربون اون دست و پای کوچولوت برم ،قربون اون نیم رخ صورت ماهت ،اون قلب نازتو که نگو ،چقدر دوست داشتنی و معصومه ،الهی قربون اون دستای کوچولوت برم که یکیشو مشت کرده بودی و اون یکی دستتو باز کرده بودی و با مامان بای بای میکردی،خانم دکتر عاشق این کارت شده بود ،گفت دخترت گل گلابه،نمیشه ازش دل بکنیم ،خلاصه که خدارو شکر همه چیز عالی بود و وزنت ٣٣٠گرم بود ،عزیز دلم توی سونو تشخیص دادن که شما ١٩ هفته و ٦ روزته البته با احتساب یک هفته کمتر و بیشتر،قربونت برم دختر ماهم ،همینطور قوی و سالم باش و بمون ،تا امروز که اصلا اصلا مامانو اذیت نکردی ،بس که ماه و نازنینی ،خیلی دوست دارم و سخت منتظر دیدن روی ماهتم فرشته من،با تکونای نازت مامانو از حال روزت باخبر کن عزیزم ،بابا علیرضا هم خیلی منتظر تا تکونات محکم تر بشه که بابا علیرضا هم  وجود نازنینتو حست کنه

من و بابا عاشقتیم و سخت منتظر که در آغوش بگیریمت.