محیصای مثل ماهممحیصای مثل ماهم، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

همه زندگی من و باباش

این روزهای دخملم (هفته 27)

1392/5/20 19:48
نویسنده : مامان فسقلی
180 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عزیز دل مامان ،خوبی وروجکم؟؟قربون اون تکونات و شیطونیات برم که انقدر خودتو برام لوس میکنی ،ولی عسلم ،مثل اینکه میخوای همه آروم بودناتو تلافی کنی و حسابی برام شیطونی کنی ،هر کاری دوست داری بکن مامانی ،ولی بهم قول بده که حسابی رشد کنی و سالم و تپولی بشی عشقم

فرشته نازم ،این هفته رفتیم پیش خانم دکترت که از سلامتیت باخبر بشیم که خدارو شکر بعد از معاینه و سونو و شنیدن صدای قلب کوچیکت ،خیالم از سلامتیت راحت شد ولی عسلم ،چون بزرگ شدی ،دیگه توی سونوی معمولی زیاد واضح نبودی ،به همین خاطر تصمیم گرفتیم که برای سونوی هفته ٣٠ بریم سونوی ٤ بعدی ،وای که نمیدونی داریم برای اون روز من و بابا علیرضا لحظه شماری میکنیم،Computer

عزیز دل مامان ،ماه رمضان تمام شد و بابا علیرضا همه روزه هاشو با وجود گرمای وحشتناک امسال گرفت و بازم به پشتوانه حرف خانم دکتر ،با هم رفتیم یه سفر کوتاه،با مامان جون و باباجون و دایی هومن و .....(اکیپ همیشگیمون)رفتیم طالقان ،وای که چقدر خوش گذشت بهمون ،مامانی تو مثل همیشه هوامو داشتی و اصلا اذیتم نکردی ،حسابی هوای خنک خوردی و ورجه وورجه کردی برام.

 

ماه دخملم تصمیم گرفتم که کم کم اتاقتو برات آماده کنم ،ولی قبلش یه خورده خریدایی مونده که هنوز برات انجام ندادم،به زودی میریم و برات خرید میکنم و اتاق پرنسسمو میچینیم

 

راستی بابا علیرضا برات یه دوچرخه خوشگل خریده که هر وقت مامان زرنگ شد ،برات عکسشو میزاره ،مبارکت باشه خانمم ،وای که چقدر بابا علیرضا دوست داره و برای در آغوش گرفتنت لحظه شماری میکنه عروسکم

 

روزی که رفته بودیم بیمارستان ،دوست مامان که اسمش خاله انسیه هست ،اومده بود بیمارستان که همدیگرو ببینیم ،وای که چقدر خوشحال شدم از دیدن خاله و دلم براش تنگ شده بود ،خاله هم مثل همیشه شرمندمون کرد و برای دخمل نازم یه سری لباس ناز هدیه آورده بود ،وای که چقدر این ملوسک منو همه دوست دارن،عکس لباسای نازتو بعدا برات میزارم عزیزم (هر وقت که مامان زرنگ بشه)

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)