حاکم جسم و ذهنم

سلام عزیز دلم ،سلام نفسم

خوبی دخمل ماهم ،الهی قربون اون تکونات و ورجه وورجه هات توی وجودم برم که مطمئنم میکنی که خوبی و داری با مامان ارتباط برقرار میکنی،فقط خوشگل مامان ،مامان نمیدونه که چرا همش خودتو جمع میکنی سمت چپ دل مامان و همونجا شروع میکنی به قلقلک مامان ،خودم همش فکر میکنم که میای اونجا ،چون میخوای خودتو به قلب مامان نزدیک کنی ،الهی قربونت برم که مامان انقدر به وجودت و تکونات عادت کرده که همش منتظرم که برای مامان شیطونی کنی ،ولی فکر کنم که شما هم تخت خواب مامانو میشناسی ،چون تا مامان میره که استراحت کنه ،تازه شروع میکنی به شیطونی ،الهی قربونت برم که با یه ذره قد و وزنت ،حاکم همه جسم و ذهن مامان شدی ،همه فکر و ذکرم شده مواظبت از شما

الهی قربون دخمل خوش قدمم برم ،مامانی خونه ای که پارسال اول ماه رمضان پیش خرید کردیمو بهمون تحویل دادن ،خیلی خیلی خوب شده ،ولی به خاطر اینکه شما مهمون دل مامانی و مامان براش جابه جایی سخت شده ،تصمیم گرفتیم که امسال هم تو همین خونمون بمونیم و شما، توی همین خونه بیای و قدم رو چشممون بذاری،تا سال آینده تصمیم بگیریم که چه کنیم

دختر نازنینم ،ماه رمضان شده و هوا بی نهایت گرم و آزار دهنده شده ،امسال بابا علیرضا تنها روزه میگیره ولی منم برای سحر بیدار میشم و تدارک سحری بابا علیرضارو میبینم و کنار سفره سحریش با شما میشینیم و همه تلاشمو میکنم که بابایی تنها نباشه و بهش سخت نگذره،گل مامان ،شما هم برای بابا علیرضا دعا کن و از خدا بخواه که کمکش کنه تا بتونه تو این روزای گرم روزه هاشو بگیره

عزیز دلم ،پارسال ماه رمضان که من و بابایی شمارو نداشتیم ،از خدا خواستیم که امسال ماه رمضان یه فرشته ناز،مثل شما ،مهمون زندگی من و بابایی بشه تا خوشبختیمونو کاملتر کنه ،که خدارو شکر امسال خدا شمارو به ما هدیه داد و هزاران بار شکرش میکنیم ،خدا جونم عااااااشقتم