محیصای مثل ماهممحیصای مثل ماهم، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

همه زندگی من و باباش

سرماخوردگی و واکسن دو ماهگی

1392/10/26 1:43
نویسنده : مامان فسقلی
1,085 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام گل دخملی

اول از همه معذرت به خاطر این تاخیر که داشتیم ،آخه یه عالمه مشغله داشتیم ،اول از همه که مامانی سرما خورد و با وجود اینکه کلی رعایت کرد و دکتر رفت و ماسک میزد ،ولی عشق مامان هم یه مقدار سرما خورد و بی حال شد که مامان و بابا کلی ناراحت شدن و نگران بودن و دیگه مامان مریضی خودشو فراموش کرده بود ،کلی حواسم به شما بود و خدراو شکر زود خوب شدی و خانم بودی و مامان و باباتو زیاد نگران نکردی، به همین دلیل واکسن دو ماهگیت با سه روز تاخیر زده شد

امان از روزی که میخواستیم واکسنتو بزنیم ،من و بابا از چند روز قبل ناراحت بودیم ،آخه اصلا تحمل گریه و ناراحتیتو نداریم فرشته نازم ،مامان و بابا تا صبح توی تخت میچرخیدن و نخوابیدن ،میدونم شاید باورت نشه که دعا میکردم اصلا صبح نشه و نریم شبکه بهداشت برای واکسن ،خلاصه با چشم گریون و نگران رفتیم و مامان بیرون موند و بابا علیرضا بردت و واکسنتو زدن و از صذای گریه هات مامان متوجه شد و بدو بدو اومد توی اتاق واکسیناسیون ،مامان از شما بیشتر گریه میکرد و اون خانمی که بهت واکسن زده بود کلی متعجب بود ،وای که چه روز بدی بود ،کل روز توی بغلم بودی و همش ناله میکردی ،الهی مامان فدات بشه که انقدر خانم و صبور بودی،اینم بگم که بابا علیرضا هم کلی ناراحت بود و با گریه های فرشته کوچولومون اشک توی چشمش جمع میشد و تا مامان نگاهش میکرد روشو بر میگردون تا مامان نبینه و بیشتر ناراحت نشه ،خلاصه که خیلی خاطره بدی بود عشق کوچولوی من

 

محیصا جوجو آماده شده بره برای واکسن

 

 

محیصای مامان بعد از واکسن که تب داشت و بی حال بود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)